فکر کنم هفته اول مرداد ماه بود. در خط یک مترو به سمت تجریش در حال حرکت بودم که تکه کاغذی باعث شد به دنیا بیاید. الان نزدیک است که سه ساله شود ولی در این دو سال چند ماه واقعا از طرف من که باید مربی او می بودم فایده ای ندیده است. در هر حال، از گفتن اضافات بپرهیزم و آن ها را برای خاطره گویی در پست ها نگه دارم بهتر است. (اردیبهشت سال 98) اگر نظری و انتقادی داشتید بسیار خوشحال می شوم با خودم در میان بگذارید. با تشکر.